بفروخت خدا ودین وخود راباآن وندرعوضش شهر آتش بخرید
زنی
کج
زن
کج زنی
چاه کنی
مانکنی
ربوده همه جام اسکار واس ... کار
و
مرغ کنی
بگو این خیابان رستگاری
کجاست؟
بگویم بدون حساب وبگو
قدم نه بیا پارک ملت
به راه امامت گشا درب به فکر وبه اندیشه تا پلش
زاندیشه راه آی ازانجا
تا
خیابان و
میدان حجاب
اینجاست
رستگاری
ومیدان
نه میدان که می دان
رو به قبله
رو به قبیله دور
فتاده
آرام بو گو
که گر
دد را
شنوانیش ازین راه راست
سد کند
ونام نکو
بد ...
درکوچه وکوی خرس چینی بینی
برکله دختر وزیر دولت
برکله هر پرنس پنس چینی بینی
امام جمعه
باز
رفت
بر منبر شراب
زان خطبه های
انگوریش
نیوش نموده ام
خراب
ومن
زیبایم
ازانرو
که روزی
چشم
شهد شهادت
را
۹۲/۱۱/۲۵
اندر جهنم
همیشه
فمینیسم
و
لال
غمی دل زایشان
همه دل شده
سنگ
سنکین زمال حرام
زنان حرامی
ز
نان حرام
چشند شهد ساقی دوزخ دژ
آن
طعم طعن
ازسر ساق ساقی پرشهوت
آن
ساقی خوش لباس
پس
چشند شهد ساقی نورانی خوش لباس
که چون
تشنه گردند
آیند
عزیزان به گردش
وجامی بگیرند از
زهر تلخان
ونوش کریمان
و...
چون سنگ
ذوب گردند
اندام
زیبایشان پاره پاره
پاره پار